سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دکتر حسن فرشچی (یکی از شاگردان ودوستان عارف نامی جناب شیخ رجبعلی خیاط) می گوید:در شب جمعه یازدهم محرم الحرام1395هجری قمری در قم خواب دیدم که به اتفاق حاجی تهرانی از سمت سبزه میدان وارد بازار کفاش ها،در سرازیری اول بازار،یک دکان فرش فروشی بود.به فاصله ی نیم مترداخل دکان عمویم حاج محمد جعفررادیدم که بدون پوشش،چهار زانو نشسته ودر فکرعمیقی فرو رفته است.من به حاج آقا تهرانی گفتم:این عموی من است که مرده،نمی دانم چرا او رابه اینجا آورده اندو به چه می اندیشد؟عمویم گفت:از اول محرم عذاب را از اهل جهنم برداشته اند ومن به اینجا آمده ام که تو را ببینم تا از حالم آگاه شوی وآن بدبخت دنیا وآخرت را از حالم آگاه کنی(در اینجا فهمیدم آن شخص بدبخت را که او می گوید کیست).

در این هنگام به سمت یکی از قالیچه هایی که به دیواردکان آویزان بود رفتم و درحالی که نگاه می کردم ودست می کشیدم،عمویم به زمین افتاد ویا شاید خوابید.پسری در دکان بودو خواست او را رو به قبله کندکه من مشغول خواندن سوره فاتحه شدم.عمویم با رنج و افسوس به من گفت:بگو مرا رو به قبله نکند!اینجا حرف از کسی نمی پذیرند،عمل نیک را هم از آدم پرهیزگار قبول می کنند.صد وچهل سال در خواب و گمراهی ماندم،ای کاش رفیقی مثل تو داشتم تا شاید مرا از گمراهی نجاتم می داد!وقتی دیدم روی زمین بدون پوشش افتاده ومثل کسی که او را در آب جوش انداخته باشند پوست بدنش جمع شده مبهوت شدم وبه او گفتم:آیا وارث توکفنی به تو نپوشانید؟گفت:من در دنیا خودرا نپوشانیدم وقدم در گمراهی گذاشتم و وارثم را هم گمراه کردم.

در این حال کف دست هایش را چنان به هم فشار داد و چرخاند که استخوان هایش مانند سرمه نرم شد وفریاد زد:آه،آه از بی زاری و گناه!سپس گفت:در این عالم نیک وبدآرزوی تعجیل ظهور امام دوازدهم را دارند،چون با آمدن آن حضرت به عده ای از ما رجعت می دهندو در دنیا به حساب ما رسیدگی می شود.ما و وارث گمراه را به راه می آورند وگناهان سنگین مان به لطف آقا(اگر خدا بخواهد)بخشیده می شود.

امام حسین(علیه السلام)تو را برای غمی که ازتأخیر فرج داری ودعا می کنی بسیار دوست دارد،از آن حضرت بخواه که مرا در ردیف رجعت کنندگان قرار دهد تا از عذاب قیامت و بعد از آن در امان بمانم.


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 3:13 عصر ] [ ایلیا موسوی ]

هدف از طراحی این نرم افزار ثبت خوبی ها و بدی هایی که کاربر در در هر روز انجام داده ، جهت محاسبه نفس و ارزیابی رفتار خود می باشد . به کمک این نرم افزار کاربر قادر است تا ویژگی های و خصوصیات رفتاری دلخواه خود ( فضایل و رذایل اخلاقی ) را در نرم افزار مشخص نماید

و در هر روز به آن ویژگی و رفتار خود نمره دهد و یا تعداد تکرار آن رفتار را مشخص نماید تا از این طریق خود را به انجام خوبی ها عادت دهد و از بدی ها دور نماید و در هر روز از نفس خود حساب کشی کند . همچنین امکان مقایسه بصورت روزانه و هفتگی و ماهانه رفتار خود و پیشرفت و یا پسرفت خصوصیات اخلاقی فراهم می گردد . همچنین بعضی از دیون مثل حق الله و حق الناس را میتوان در نرم افزار ثبت نمود که در زمان مناسب ادای دین آن را به جا آورد بطور مثال با ثبت  ویژگی “قضا شدن نماز” در تاریخ و زمان مشخص می تواند در زمان مناسب ادای دین نماید و یا ویژگی “ضایع کردن حق الناس” را در صورت مرتکب شدن ، با ثبت آن و توضیحات لازم می تواند در زمان مناسب جبران نماید.

امکانات این نرم افزار :

·  امکان تعیین وضعیت هر خوبی و بدی انجام شده در روز  ( محاسبه نفس )

·  امکان تعیین توضیحات بیشتر برای هر خصوصیت اخلاقی در هر روز

·  امکان تعیین خصوصیات رفتاری خوب و بد توسط کاربر

·  امکان تعیین جریمه و پاداش و میزان امتیاز مثبت و منفی برای خصوصیات رفتاری خوب و بد

·  نمایش کارنامه اعمال کاربر بصورت روزانه – هفتگی – ماهانه و- سالانه

· امکان مقایسه و ارزشیابی بصورت روزانه – هفتگی – ماهانه و- سالانه

· امکان نمایش گزارش آماری از نمره  هر خصوصیت رفتاری

· امکان نمایش گزارش آماری از تعداد  جریمه و پاداش

· امکان تعیین پیام مناسب برای هر روز پس از محاسبه نفس با توجه به امتیاز کاربر در آن روز

· نمایش آماری و نموداری از امتیازات در روزهای مختلف ( امتیاز مثبت – امتیار منفی – تفاضل امتیاز )

· دریافت رمز عبور جهت اجرای نرم افزار برای حفظ اطلاعات ثبت شده توسط کاربر

. اجرا نرم افزار بدون نیاز به نصب (پرتابل)

نصب بدون NET Framework در صورتی که برنامه اجرا نشد ضروری می باشد.

حجم فایل : 8?02 مگابایت | لینک دانلود : مستقیم

منبع : سایت شیعه ها


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 3:13 عصر ] [ ایلیا موسوی ]

ای برادران بیدار شوید بیش از آنکه همه راهها بر شما بسته شود و راهی طی کنید قبل از آنکه پای شما شکسته و دریابید خود را که وقت درگذراست،غافل ننشید که عمر کوتاه ومختصر است.چاره سازید پیش از آنکه ریشه اخلاق رذیله مستحکم شود وصفات رذیله عادت گردد ولشکر شیطان مملکت دل راتسخیر کند وصفحه دل مقر سلطان شیطان شود و جوانی تو که وقت توانایی است سپری گردد.

(معراج السعادة-ملّا احمد نراقی)


[ چهارشنبه 90/11/19 ] [ 3:13 عصر ] [ ایلیا موسوی ]

14. به هنگام بیان فضایل و مقامات پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام مطالبى را نگوید که (نزد خردمندان) مایه نقص آنان گردد.

15. اگر توان پاسخ نیکو به شبهه‏هاى عقیدتى را ندارد، وارد آن نشود و اساس دین و عقیده مردم را ویران نسازد.

16. با نرمى و مدارا رفتار کند که نرمى در همه کارها اصلى است اساسى و بزرگ.

در پایان وصیّت خضر به حضرت موسى علیه السلام آمده است:

هیچ کس را بر گناهى سرزنش مکن. دوسترین کارها نزد خداى تعالى سه چیز است:

میانه روى به هنگام توانگرى، گذشت در توانایى و قدرت بر کیفر و نرمى با بندگان خدا.

هرکس در دنیا با دیگرى نرمى کند، خداوند در آخرت با او نرمى و مدارا کند.[1]

پیامبر صلى الله علیه و آله در این زمینه فرمود:

إنّ هذا الدین لمتین فأوغل فیه برفق ولا تبغض إلى نفسک عبادة اللّه؛ فإن المنبت لا أرضاً قطع ولا ظهراً أبقى؛[2]

البتّه این دین متین و محکم است، در او با نرمى داخل شوید. عبادات خدا را بر نفست ناگوار مکن. شتابنده در سفر مانده گردد، نه راه به جایى برد و نه مرکبى براى او ماند.

این معنا را سعدى شیرازى چنین بیان کرده است:

کارها بر وفق و تأمل برآید و مستعجل به سر درآید.

          به چشم خویش دیدم در بیابان             که آهسته سبق برد از شتابان‏

         سمند بادپا از تک فرو ماند             شتربان همچنان آهسته مى راند [3]

17. سخن را براى هدفهاى باطل دراز نکند و در وعظ خویش منظور شخصى نداشته باشد.

18. سزاوار است (بویژه در غیر ایّام عاشورا) حالتهاى روحى مردم را مراعات نماید. به اندازه‏اى ذکر مصیبت نماید که دلها رمیده نشود و گفته ها سست نگردد، مثلًا مصیبتهاى بسار فجیع و دلخراش را بر زبان نیاورد.

محدّث فاضل، مورخ متبحّر، میرزا هادى خراسانى نجفى (اَیَّدَهُ اللّه) برایم نقل کرد:

در عالم خواب دیدم: گویا در یکى از حجره‏هاى صحن امیرالمؤمنین علیه السلام، هستم و همه امامان معصوم علیهم السلام یا بیشتر آنان، در آنجا نشسته‏اند و مردى از اهل منبر براى‏ آنان روضه میخواند، تا گفتارش به اینجا رسید که: شمر به سکینه گفت: اى دختر خارجى! دیدم حضرت امیر علیه السلام از این سخن ناراحت شد و به سختى روى درهم کشید و رنگ چهره آن حضرت تغییر کرد. چون چنین دیدم به آن مرد روضه خوان اشاره کردم و گفتم: بس کن! حال امیرالمؤمنین علیه السلام را نمى بینى.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: آن سخن هم که دیروز خودت گفتى کمتر از این نبود. به یادم آمد که من دیروز مصیبت آویختن سر ابوالفضل علیه السلام را از سینه اسب، خوانده بودم.

عذر خواستم و توبه کردم.

19. امر به معروف و نهى از منکر کند.

پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:

إذا ظهرت البِدَع فی أمّتی فیظهر العالم علمَه وألّا فعلیه لعنة اللّه والملائکة والنّاس أجمعین؛[4]

وقتى بدعتها و مطالب نوپیداى مخالف دین پیدا شد، بر عالم است آنچه را حقّ است به مردم بگوید و علمش را آشکار کند وگرنه لعنت و نفرین خدا، فرشتگان و همه مردم بر او باد.

نیز روایت شده است: امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه اى پس از حمد و ستایش خداوند فرمود:

أمّا بعد، فإنّه إنّما هلک من کان قبلکم بحیث ما عملوا من المعاصی ولم ینههم الرّبانیون والأحبار عن ذلک؛ فإنّهم لمّا تمادوا فی المعاصى نزلت بهم العقوبات، فمروا بالمعروف وانهوا عن المنکر. واعلموا أنّ الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر لن یقرّبا أجلًا ولن ینقصان من رزق. إنّ الأمر ینزل من السماء إلى الأرض کقطر المطر إلى کلّ نفس بما قدر اللّه زیادة أو نقصان؛ [5]

عامل تباهى و هلاکت پیشینیان آن بود که خدا را نافرمانى مى‏کردند، ولى عالمان آنان بازشان نمى داشتند. چون نافرمانى آنان ادامه یافت و عالمان آنان را جلوگیر نشدند، عقوبتها بر آنان فرو ریخت. بنابراین، امر به معروف و نهى از منکر کنید. بدانید که اجراى این دو فریضه، نه اجل را نزدیک مى‏کند و نه روزى را قطع مى نماید؛ زیرا روزى هرکس چونان قطره‏هاى باران از بالا، کم یا زیاد، برسد.

مرحوم کلینى و دیگران، از امام صادق علیه السلام روایت کرده‏اند:

خداى عزّ وجلّ دو فرشته را فرستاد تا شهرى را بر سر اهل آن خراب کنند. چون به آن شهر رسیدند، مردى را دیدند که با خدا راز و نیاز مى‏کند.

یکى از آن دو به رفیق خود گفت: این اهل دعا و زارى را نمى‏بینى؟ گفت: او را مى بینم، ولى باید دستور پروردگارم را اجرا کنم. او گفت: ولى من کارى نکنم تا به پروردگار مراجعه کرده و کسب دستور جدید کنم. به درگاه حقّ رجوع کرده و آنچه را دیده بود عرضه داشت. خداوند دستور اجراى فرمان را داد و فرمود: این مرد، هرگز براى اجراى دستورات من روى ترش نکرده است.[6]

از امام رضا علیه السلام روایت شده است:

کان رسول اللّه، صلى الله علیه و آله یقول: إذا أمّتى تواکلت الأمر بالمعروف والنهی عن المنکر واحد على الآخر فلیأذنوا بوقاع من اللّه؛ [7]

رسول خدا بارها مى فرمود: هرگاه امت من امر به معروف و نهى از منکر به یکدیگر وانهند، باید منتظر بلاى الهى باشند.

نیز از امام ششم علیه السلام روایت شده است:

پیرمرد عابدى در بنى اسرائیل بود، پیوسته عمرش به عبادت الهى مى‏گذشت. یک وقت به هنگام عبادت، چشم او به دو کودک افتاد که خروسى را گرفته پرهاى او را مى کندند.

او به عبادت خود ادامه داد و آنان را از آزار خروس باز نداشت. خدا به زمین دستور داد: این مرد را در خود فرو ببر و او تا روزگار روزگار است و تا ابدالابدین به قعر زمین فرو رود. [8]

و همان حضرت فرمود:

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: چه حالى خواهید داشت وقتى زنان شما بدکار گردند و جوانان شما فاسق شوند و شما امر به معروف و نهى از منکر نکنید؟ عرض شد یا رسول اللّه چنین چیزى ممکن است پیش آید؟ فرمود: آرى بدتر از آن، چگونه باشید وقتى امر به منکر کنید و نهى از معروف ننمایید؟ عرض شد چنین خواهد شد؟ فرمود: آرى.

بدتر از آن چطور خواهید بود آنگاه که معروف را منکر بدانند و منکر را معروف شمارند؟ [9]

نیز آن حضرت فرمود:

مردم رو به خوبى باشند مادامى که امر به معروف و نهى از منکر کرده و همدیگر را در انجام خوبیها یار و کمک کار باشند، ولى چنانچه ترک این دو فریضه بزرگ کنند، برکت از زندگیشان گرفته شود، به جان هم افتند و در زمین و آسمان فریاد رسى نیابند. [10]

20. مطلبى را که ذلت امام حسین علیه السلام و اهل بیت گران مقامش را برساند، نگوید.

زیرا آن جناب آقا و بزرگ سرفرازان و غیرتمداران بود. جان دادن زیر شمشیر را بر خوارى و ذلت برگزید و با نداى بلند روز عاشورا فریاد کرد:

ألا وإنّ الدعی وابن الدعی قد رکز بین اثنتین: بین السلّة والذلّة وهیهات منا الذلّة یأبى‏ اللّه ذلک لنا ورسله وللمؤمنین؛ [11]

ناپاک و پسر ناپاک، مرا بر سر دوراهى نگهداشته است: مرگ یا ذلّت! هرگز من تن به ذلّت نمى دهم. هیهات که زبونى را قبول کنم. نه خدا به ذلت من راضى است و نه رسول خدا و نه مردان با ایمان و ....

استاد محدّث متبحر ما حاج میرزا حسین نورى، خدا مرقدش را نورباران کند، در دارالسلام، حکایتى دارد که گزیده آن این است:

یکى از بزرگان اهل منبر در خواب دید، رستاخیز برپا شده است مردم وحشت زده‏اند و هر کس به احوال خویش مشغول. کارگزاران و موکلان حساب، مردم را به پاى حساب مى‏برند و با هر فردى گواه و مأمور جلبى است، تا این که مرا به پاى حساب بردند. در آنجا منبرى بود بسیار بلند و پر پلّه. سیّدالمرسلین صلى الله علیه و آله بر بالاى آن منبر نشسته و على علیه السلام بر پلّه اوّل بود و مردم را حساب مى‏رسید. همه در برابر او صف کشیده بودند. نوبت به من رسید. با عقاب به من فرمود:

چرا فرزند عزیزم حسین را به خوارى نام بردى و او را به خوارى نسبت دادى؟ من در جواب آن حضرت حیران شدم و چاره‏اى جز انکار ندیدم. ناگاه در بازوى خود دردى احساس کردم، گویا میخى بر آن فرو کردند. چون به پهلوى خود نگاه کردم، دیدم: مردى طومار در دست دارد. آن مرد طومار را به من داد. طومار را گشودم. تمام صورت مجلسها و منابر من در آن، به طور مفصل، ثبت شده بود. آنچه از من پرسش شد و من منکر گشتم در آن درج شده بود. آن خواب، سبب گردید که آن سیّد منبر و موعظه را رها کند.[12]

نیز استاد ما فرمود:

سیّد حمیرى یا جعفر بن عفان الطائى برخورد کرد، سیّد حمیرى به جعفر بن عفان‏ گفت: واى بر تو، آیا تو درباره آل محمّد، صلّى اللّه علیه وآله، این شعر را سرودى.

          ما بال بیتکم تخرّب سقفه             وثیابکم من ارذل الاثواب‏

             چه شد خانه‏تان را که سقفش خرابه             چرا جامه تان پست تر جامه ها شد

جعفر در پاسخ گفت: مگر غیر از این بود؟ سیّد با ناراحتى گفت: اگر از مدح نیکوى آنها ناتوانى، لب فروبند. آیا آل محمّد علیهم السلام را چنین وصف مى کنند؟ من تو را معذور مى دارم، طبع است چنین است و سطح فکرت همین، ولى من مدحى گفته ام که ننگ مدح تو را از دا من پاک آنان مى سترد:

          أُقسم باللّه وآیاته             والمرء عما قال مسؤول‏

             إنّ على ابن أبی طالب             على التقى والبرّ مجبول‏

             کان ذالحرب مزقها القنا             وأجحمت عنها البهالیل‏

             یمشی إلى القرن وفی کفّه             أبیض ماضى الحدّ مصقول‏

             مشى العفرنابین أشباله             أبرزه للقنص الغیل‏

             ذاک الذی سلم فی لیلة             علیه میکال وجبریل‏

             میکال فی ألف وجبریل فی             ألف وتیلوهم سرافیل‏

             لیلة بدر مدداً أنزلوا             کأنّهم طیراً أبابیل [13]

به خدا قسم و آیاتش             مرد مسؤول قول و گفتارش‏

که على زاده ابى طالب                بر و تقواش بود در قالب‏

چون که پیکار نیزه باران بود        خیز گردان از آن گریزان بود

مى شدى سوى هر نبرد و به دست             تیغ برّان و تیرش اندر شست‏

همچو شیرى میان اشبالش                     بر شکارى گشوده چنگالش‏

آن که دادش سلام در یک شب                      جبرئیل و مکال خوش مشرب‏

هرکدامى هزاره اى همراه                                 بدسرافیلشان ز پى درگاه‏

درپى بدر به هر امدادى                                 چون ابابیل آمدند زدى‏

درباره آن بزرگان چنین باید شعر سرود. سروده تو، لایق تنگدستان و درماندگان است. جعفر، پیشانى او را بوسید و گفت: تو اى اباهاشم! به حقّ سرور شاعرانى و ما پیروان توییم‏.

 


[1] کشف المحجه، ص 109، چاپ نجف.

[2] خصال، صدوق، ج 1، ص 111.

[3] کلّیات سعدى، ص 178، چاپ امیرکبیر، تهران 1363.

[4] بحارالانوار، ج 54، ص 234.

[5] بحارالانوار، ج 97، ص 74.

[6] اصول کافى، ج 5، ص 59.

[7] اصول کافى، ج 5، ص 59.

[8] بحارالانوار، ج 97، ص 88.

[9] بحارالانوار، ج 97، ص 91 92.

[10] بحارالانوار، ج 97، ص 94.

[11] لهوف، ص 86.

[12] دارالسلام، ج 2، ص 234.

[13] امالى، طوسى، ص 124.


[ سه شنبه 90/11/18 ] [ 4:57 عصر ] [ ایلیا موسوی ]

تکلیف اهل منبر[1]

بسم اللَّه الرحمن الرحیم‏

بر اهل منبر و روضه خوانهاست که در کار خویش، امورى را پاس دارند تا در زمره بزرگشماران شعائر الهى قرار بگیرند و بر ارشاد و هدایت بندگان خدا توفیق یابند.

1. اخلاص و دورى از ریا.

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله روایت شده است:

إنّ أخوف ما أخاف علیکم الشرک الأصغر. قالوا: وما الشرک الأصغر یا رسول اللّه؟

قال: الریاء. قال: یقول اللّه عزّ وجلّ، یوم القیامه إذا جاز العباد بأعمالهم: اذهبوا إلى الّذین کُنتم تراؤون فى الدنیا، فَانظروُا هل تَجِدونَ عندهُم الجَزاء [2]؛

ترسناکترین چیزى که از آن بر شما بیم دارم شرک کوچک است. گفته شد: اى پیامبر خدا، شرک کوچک چیست؟ فرمود: «ریا». سپس فرمود: خدا در روز قیامت که پاداش بندگان را اعطا مى کند به آنان فرماید: بروید نزد آنانى که برایشان ریا کردید و بنگرید که پاداش کارهایتان پیش آنان است.

امام صادق علیه السلام به عباد بن کثیر بصرى فرمود:

ویلَک یا عباد إیّاک والرّیا فإنّه مَن عمل لغیراللّه وکّله اللّه إلى مَن عمل له؛ [3]

واى بر تو اى عباد! از ریا دورى کن. هرکس براى غیر خدا کار کند، خدا او را به همان کس واگذارد.

بایسته است: واعظ، در کار خویش، وجه خداى تعالى و امتثال فرمان او را درنظر بگیرد و اصلاح نفس خود و ارشاد بندگان خدا به معالم و معارف دین را بخواهد.

کرسى وعظ و ارشاد را نردبان رسیدن به متاع و موقعیّت دنیایى قرار ندهد که در صف تبهکارانى درآید که رشته کار خویش از دست داده اند و گمان دارند که خوب کار مى کنند. [4] مقام اخلاص بسیار والاست و خطرهاى بسیارى هم دارد و خیلى دقیق است و تحصیل آن دشوار؛ از این روى، طالب آن، باید تیزبین باشد و نستوه. سزاوار است:

واعظ، آنچه را مى گوید خود به کار بندد تا چونان چراغى نباشد که خود را تباه سازد و بسوزد و دیگران را نور و فروغ بخشد.

2. راستى و راستگویى.

از امام ششم علیه السلام روایت شده است:

إنّ اللّه عزّ وجلّ لم یبعث نبیّاً إلّابصدق الحدیث وأداء الامانة إلى البرّ والفاجر [5]

همانا خداى عزّ وجلّ، هیچ پیامبرى را نفرستاد، مگر به راستگویى و برگرداندن امانت به امانت گذاران، چه نیک و چه بد.

ابى کهمس گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: عبداللّه بن ابى یعفور شما را سلام مى‏رساند. حضرت فرمود: بر تو و بر او سلام. وقتى نزد عبداللّه رفتى سلام مرا به او برسان و بگو: جعفر بن محمّد گفت: بنگر چه عاملى على علیه السلام را نزد پیامبر به این مقام رساند، همو را مراعات کن و پاس دار. همانا على علیه السلام با راستى در سخن و اداى امانت، آن جایگاه بلند را، نزد پیامبر، کسب کرده است. [6]

و نیز امام صادق علیه السلام فرمود:

لاتنظروا إلى طول رکوع الرجل وسجوده، فإنّ ذلک شی‏ء اعتاده، فلو ترکه استوحشَ‏ لذلک ولکِن انظروُا إلى صدق حَدیثه وأداء أمانته؛ [7]

به رکوعها و سجده هاى طولانى افراد نگاه نکنید؛ زیرا ممکن است به آن عادت کرده باشند و اگر آن را ترک کنند، وحشت کنند؛ بلکه راستگویى و امانتدارى او را بنگر.

بنابراین، از سخن دروغ و افترا به خدا و حجتهاى او و علماى دین دورى کن. نه بر حدیث بیفزا و نه در آن تدلیس کن و نه دروغى را، به عنوان زبان حال، نقل کن.

از امام باقر علیه السلام نقل شده است:

إنّ اللّه عزّوجلّ جعل للشرّ أقفالًا وجعل مفاتیحَ تلک الأقفال الشراب، والکذب شرّ من الشراب؛ [8]

البتّه خدا بر بدیها قفلها زده و کلید آنها را میخوارگى قرار داد. دروغگویى از شرابخوارى هم بدتر است.

باز مى فرماید:

إنّ الکذب هو خَراب الإیمان؛[9]

دروغ ایمان را ویران مى کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

لایجدُ عبداً حقیقة الایمان حتّى یدعَ الکذبَ جدَّه وهَزله؛ [10]

بنده حقیقت ایمان را نچشد تا این که دروغ جدى و شوخى را وانهد.

امام سجاد علیه السلام فرمود:

اتّقوا الکذب، الصغیر منه والکبیرَ منه کلّ جدٍّ وهَزل؛ فإنّ الرجل إذا کذب فی الصغیر اجترى على الکبیر؛ [11]

از دروغ کوچک و بزرگ، جدّى و شوخى آن، پروا گیر؛ زیرا آن که دروغ کوچک را مرتکب شود نسبت به دروغ بزرگ جرأت یابد.

3. اجتناب و دورى از غنا.

علامه مجلسى رحمه الله در بحار به نقل از تفسیر عیاشى از امام باقر علیه السلام روایت مى کند:

راوى گفت: در محضر امام صادق، علیه السلام، بودم که مردى به آن حضرت عرض کرد: پدر و مادرم به فدایت، من مستراح مى‏روم، همسایه هایى دارم که کنیزانى دارند، آواز مى‏خوانند و تار مى زنند، بسا مى شود که در آنجا بیشتر مى نشینم تا به آواز آنان گوش دهم.

حضرت فرمود: «این کار را مکن. مرد گفت: با پاى خود که به سراغ آن نمى روم، بلکه، به طور اتّفاق، به گوش مى‏خورد».

فرمود: مگر نشنیدى خداوند، مى فرماید:

 «إِنَّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولًا». [12]

آن مرد گفت: «چرا، به خدا سوگند، گویا تاکنون این آیه قرآن را از هیچ کس نشنیده‏ام. به خواست خدا این کار را نخواهم کرد و از آن استغفار مى کنم و از خدا آمرزش مى طلبم.

حضرت فرمود: «بلند شو و برو غسل کن تا مى توانى نماز بگزار؛ زیرا به کار بزرگى اشتغال داشته‏اى. اگر بر همان حال مى‏مردى، بدترین حالت را داشتى. خدا را سپاس گوى، توبه کن از آنچه او را ناگوار است؛ زیرا آنچه را خدا مکروه مى دارد، زشت و قبیح است. زشتیها را به اهلش واگذار؛ زیرا هر کارى را اهلى باشد». [13]

4. اباطیل را ترویج نکند و فاجر و فاسق را مدح ننماید.

از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله روایت شده است:

إذا مدح الفاجر اهتزّ العرش وغضب الربّ؛ [14]

آن گاه که فاجر مدح شود، عرش خدا بلرزد و پروردگار خشمگین گردد.

5. بزرگان دین را سبک نشمارید.

6. اسرار آل محمّد صلى الله علیه و آله را در منبر فاش نکنید.

زیرا ممکن است عامه مردم ظرفیّت درک مقامات آنان را نداشته باشند و انکار آن کنند.

7. سخنان او باعث اختلاف و فساد در زمین و مایه نشر فتنه نشود.

8. اعانت ظالمان نکند.

خدا در قرآن کریم مى فرماید:

 «وَلا تَرْکَنُوا إِلَى الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ» [15]

و در روایت از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله آمده است:

إذا کان یوم القیامة نادى مناد، أین الظلمة وأعوانهم ومَن لاق لهم دواة أو ربط لهم کیساً أو مدَّ لهم مَدَّة قلم، فاحشروهم معهم؛ [16]

چون روز قیامت شود منادى ندا دهد: ستمکاران، یاران آنان و آنان که برایشان دواتى جوهر کرده و سرکیسه‏اى بسته‏اند و یا قلمى سر کرده‏اند، کجایند؟ همه را با هم محشور کنید.

در وصیت امام امیرالمؤمنین علیه السلام به کمیل- علیه الرحمة- چنین آمده است:

یا کمیل، إیّاک لاتطرق أبواب الظالمین للاختلاط بهم ... وإن اضطررت إلى حضورهم‏ فداوم ذکر اللّه تعالى و توکّل علیه واستعذ باللّه من شرورهم وأطرق عنهم وانکر بقلبک فعلهم واجهر بتعظیم اللّه تعالى لتسمعهم، فإنّک بها تؤیّد وتکفى شرَّهم؛ [17]

مبادا درِ خانه ستمکاران را بکوبى و با آنان همدم گردى ... اى کمیل! اگر مجبور شدى با آنان هم مجلس شوى، پیوسته خدا را یاد کن و بر او توکل نما و از شرّ آنان به خدا پناه ببر. از آنان چشم برگیر، سر به زیر انداز و با قلب خود، کارشان را انکار کن. بلند خد ا را به بزرگى یاد کن، تا آنان بشنوند و هیبت تو آنان را بگیرد و از شرشان در امان مانى.

امام على بن الحسین علیه السلام در ضمن نامه اى به محمّد بن شهاب زهرى مى‏نویسد:

أولیس بدعا إیّاک حین دعاک جعلوک قطباً اداروا بک رحى مظالمهم وجئراً یعبرون علیک إلى بلایاهم وسُلّماً إلى ضلالتهم داعیاً غیّهم سالکاً سبیلهم یدخلون بک الشکّ على العلماء ویقتادون بک قلوب الجهّال إلیهم، فلم یبلغ أخصّ وزرائهم ولا أقوى أعوانهم إلّادون ما بلغت من إصلاح فسادهم واختلافاً لخاصّة والعامة إلیهم، فما أقل ما أعطوک فی قدر ما أخذوا منک وما أیسر ما عمروا لک فی کنف ما خربوا علیک، فانظر لنفسک فإنّه لاینظر لها غیرک وحاسبها حساب رجل مسؤول؛ [18]

آیا چنین نیست که: با فراخوانى تو به دربار خود، مى‏خواهند تو را قطبى کنند تا آسیاب مظالمشان را بر محور تو به گردش درآورند و پلى کنند تا از آن به سوى ظلم و ستم بر مردم عبور کنند و نردبان گمراهى خویش سازند و مبلغ روزگار سیاه و به راه خود، بکشانندت؟ در دل تو نسبت به علماى حقیقى تردید افکنده و به وسیله تو دل مردم نادان را به خود جلب کنند. مقربترین وزیران و نیرومندترین معاونان و یاران آنان، کمتر از تو مفاسدشان را درنظر مردم توجیه کرده و خاصّه و عامه را به دربار آنان مى‏کشانند. چه مزد ناچیز و اندکى، در برابر بهره سرشارى که از تو مى‏برند، به تو مى دهند. در برابر آبادى مختصرى که در زندگى تو پیش مى‏آورند، چه ضربه سختى بر بنیاد هستى و انسانیّت و زندگى جاودان تو مى‏زنند تو خود باید خود را بپایى، دیگرى نیست که تو را بپاید. باید خود را، به عنوان کسى که به زودى، مورد بازخواست الهى قرار خواهد گرفت، حسابرسى و مؤاخذه کنى.

9. گناهکاران را مغرور نسازد و مطلبى را که به فاسقان جرأت در کارشان دهد نگوید؛ «زیرا فقیه کامل آن است که مردم را از رحمت خدا و از روح و بشارت الهى مأیوسشان نگرداند و از مکر الهى در امانشان ندارد» [19]

10. گناهان را در انظار مردم سبک و کوچک نشمارد.

در ضمن وصایاى پیامبر صلى الله علیه و آله به ابن مسعود آمده است:

هیچ گناهى را خرد و حقیر مشمار. از گناهان بزرگ برکنار باش؛ زیرا، در روز قیامت، هر بنده‏اى که به گناهان خود بنگرد، به جاى اشک، از چشمانش چرک و خون بارد [20]

خداى تعالى مى‏فرماید:

 «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَبَیْنَهُ أَمَداً بَعِیداً»[21]

امام ششم علیه السلام فرمود:

اتّقوا المحقّرات من الذنوب فإنّها لاتُغفر. قلت: وما المحقّرات؟ قال: الرَّجل یذنب الذنب فیقول: طوبى لی لولم یکن لی غیر ذلک؛ [22]

از گناهانى که کوچک شمرده مى‏شوند، بپرهیز؛ زیرا آنها آمرزیده نشوند. گفتم: آنها کدامند؟ فرمود: مرد گناهى کند و با خود گوید: خوشا بر من، اگر جز آن گناهى نداشته باشم.

آن حضرت در جاى دیگر مى‏فرمایند:

إذا أخذ القوم فی معصیة اللّه عزّ وجلّ، فإنّ کانوا رکباناً کانوا من خیل إبلیس وإن کانوا رجّالة کانوا من رجّالته؛ [23]

هنگامى گروهى گناهى را مرتکب شوند، اگر سواره باشند، از سواره نظامان شیطانند و اگر پیاده باشند، پیاده نظام اویند.

11. قرآن را با رأى خود تفسیر نکنند.

به سند صحیح از پیامبر و امامان علیهم السلام رسیده است که تفسیر قرآن جز با روایت صحیح و نص صریح جایز نیست.

ابن عباس از پیامبر روایت کرده است:

مَن قال فى القرآن بغیر علمٍ فَلیتبّوأ مقعده مِن النّار؛ [24]

هرکس قرآن را بدون آگاهى و دانش تفسیر کند، نشیمنگاه او پر آتش گردد.

و عامه از پیامبر صلى الله علیه و آله روایت کرده اند:

هرکس قرآن را از پیش خود تفسیر کند ولو در این تفسیر به حقّ رسد، خطاکار باشد.[25]

12. براى سخنان معصومین توجیهات ناسالم و باطل نکند و در آنها تصرّفات و تحلیلهاى خنک و رکیک ننماید، چنان‏که در روزگار ما رواج دارد، اعاذنا اللّه تعالى.

13. اگر مجتهد نیست در زمینه احکام فتوا ندهد.

نقل گفتار تکان دهنده سید بزرگوار، پارسا، زاهد، سعادتمند دوران، قدوه عارفان، چراغ فروزان مجتهدان، صاحب کرامتهاى روشن، ابى القاسم رضى الدّین سیّد بن طاووس (قدّس سرّه) که خداوند نامش را در ملکوت اعلى بلند گرداند، در این زمینه بس است:

من مصلحت و نجات خود را در دنیا و آخرت در کناره گیرى از فتواى در احکام شرعیّه دانستم؛ زیرا روایات رسیده در احکام از فقهاى اصحاب ما در مورد تکالیف شرعیّه بسیار مختلف است و شنیدم که خداى، جلّ جلاله، به عزیزترین آفریده خود در بین خلایق، محمّد صلى الله علیه و آله فرمود:

 «وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنا بَعْضَ الأَقاوِیلِ* لَأَخَذنا مِنْهُ بِالیَمِینِ». [26]

 

دیدم اگر کتابى در فقه براى عمل به آن بعد از خود مى‏نوشتم، خلاف پارسایى و ورع از فتوا دادن بود و مشمول تهدید آیات نامبرده مى شدم، زیرا وقتى خداوند پیامبر عزیز خود و داناى جهانیان را چنین عتاب کند، پس اگر من به ناحق حکمى کنم یا فتواى خلافى دهم یا تألیفى ناصواب کنم یا در این موارد خطا کنم در حضور او، روز قیامت، چه حالى خواهم داشت ....

 


 

[1] منبع : یازده رساله ، محدث قمی، ترجمه: مجله حوزه‏ ، ص: 425

[2] بحارالانوار، ج 69، ص 33، چاپ بیروت.

[3] اصول کافى، ج 2، ص 293.

[4] آیه 104 سوره کهف، در این عبارت، به استخدام گرفته شده است.

[5] اصول کافى، ج 2، ص 104.

[6] اصول کافى، ج 2، ص 104.

[7] اصول کافى، ج 2، ص 105.

[8] اصول کافى، ج 2، ص 339؛ بحارالانوار، ج 69، ص 236 237.

[9] اصول کافى، ج 2، ص 239؛ بحارالانوار، ج 69، ص 247.

[10] اصول کافى، ج 2، ص 340؛ بحارالانوار، ج 69، ص 249. با اندک تفاوت: «لایجد عبد طعم الایمان حتى یترک الکذب ...»

[11] اصول کافى، ج 2، ص 238.

[12] سوره اسراء:آیه 36.

[13] تفسیر عیاشى، ج 2، ص 292.

[14] بحارالانوار، ج 74، ص 50.

[15] سوره هود، آیه 113.

[16] بحارالانوار، ج 72، ص 372.

[17] بحارالانوار، ج 72، ص 413.

[18] بحارالانوار، ج 75، ص 132.

[19] برگرفته از سخن امیرالمؤمنین، علیه السلام است، در ویژگیهاى فقیهان، اصول کافى، ج 2، ص 36.

[20] مکارم الاخلاق، ص 251.

[21] سوره آل عمران، آیه 3.

[22] اصول کافى، ج 2، ص 287.

[23] بحارالانوار، ج 70، ص 357.

[24] مجمع البیان، ج 1، ص 27، چاپ 10 جلدى، دارمکتبة الحیاة، بیروت.

[25] مجمع البیان، ج 1، ص 27، چاپ 10 جلدى، دارمکتبة الحیاة بیروت.

[26] سوره الحاقة:آیه 44.


[ سه شنبه 90/11/18 ] [ 4:55 عصر ] [ ایلیا موسوی ]
درباره وبلاگ

مدیر وبلاگ : ایلیا موسوی[9]
نویسندگان وبلاگ :
شهروز طلوعی (@)[0]

رضا موحد (@)[0]

عادل شفایی[0]

گفتم دل و جان بر سر کارت کردم هر چیز که داشتم نثارت کردم گفتا تو که باشی که کنی یاد مرا کان من بودم که بی قرارت کردم ........................................ اهل طلب و دل حتماَ این وب را دنبال کنند ظریف بین و ریز بین باشید ؛ عجول نباشید
موضوعات وب
آرشیو مطالب
امکانات وب

بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 0
کل بازدیدها: 256755

آپلودچت رومعکسفالخریداسم های ایرانی